در یک مورد مادری انقدرکودکش را کتک زده بود که کودک مشکل روانی پیداکرده بود
مادر می گفت: آخه نمی دونید چی کار می کنه؟ نخود و لوبیا ها را می ریزه کف آشپزخانه.
گفتم:اا، چه قدر قشنگ. می دونی مادرها به من هزینه کلاس می دهند و می آیند سر کلاس که من به آن ها یاد بدم که چه طوری بچه هایشان با نخود و لوبیا بازی کنند؟
مادرگفت دیروز صبح یک لحظه غافل شدم دیدم تمام روغن رو مالیده روی زمین. گفتم: وای چه خوب پس لیز شدن زمین رو تجربه کرده.
من واقعا از این کارهای بچه ها لذت می برم چون می دونم چه اتفاقی با این کارها در مغز کودک می افتد. ولی مادرها ترکیب ذهنی شان طوری است که این کارهای بچه ها برایشان مثل شکنجه می ماند.
کودکانی که با دیگر بچهها بازی میکنند، هویت خود را بهتر کشف میکنند.
آنها از طریق بازی کردن نقشهای متنوع بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی که رفتار بازیگر را تنظیم میکند، میآموزند.
بازیگر باید یاد بگیرد که به قواعد بازی، حتی زمانی که انگیزههای آنی او را به سوی یک رفتار کاملا متفاوت سوق میدهد، پایبند باشد.
بازی پدرها با فرزندانشان متفاوت از بازی های مادران با کودکانشان است. به همین دلیل کودکان برای رشد سالم نیاز به بازی با پدرشان هم دارند.